تاثیر باورهای محدود کننده
در این مقاله تاثیر باورهای محدود کننده روی موفقیت شما رو بررسی میکنیم و یاد میگیریم که چطور باورهای محدود کننده رو پیدا کنیم. علاوه بر اینها گام های عملی برای تغییر باورهای محدود کننده موجود در سیستم باورهامون رو هم یاد میگیریم.
موفقیت و شادمانی ما به حد خیلی زیادی به سیستم باورها مون مربوطه. داشتن زندگی شاد و کلا «خوشبختی» کاملا برمیگرده به باورهامون.
با این حساب، باورهایی که نمیذارن درونا رشد کنین و به معنای واقعی کلمه خوشبختی رو تجربه کنین چیا هستن؟
امروز میخوام در مورد این موضوع صحبت کنم که چه چیزایی میتونن مانع از موفقیت و تجربه خوشبختیتون بشن. در واقع تو این مقاله میخوام تاثیر باورهای محدود کننده رو بررسی کنیم. باورهای محدود کننده اغلب از گفتگوهای ذهنی منفی ما قدرت میگیرن. همون صدایی که تو سرتون میگه «خیلی سخته» ، «من؟؟ عمرا نمیتونم» ، «موضوع خیلی پیچیدهس.. نمیتونم از پسش بر بیام» و …
مثال هایی از تاثیر باورهای محدود کننده
- «پول درآوردن تو این شرایط خیلی سخته» : با داشتن این باور، شما خودتون رو ۱۰۰% وقت پول درآوردن نمیکنین چون درونا خودتونو قانع میکنین که ارزششو نداره، چون این روزا با این اوضاع اصلا نمیشه پول درآورد!
- «تو این دوره زمونه نمیشه به کسی اعتماد کرد» : این یه باور محدود کننده س چون اگه باورتون این باشه که نمیشه به کسی اعتماد کرد، دنبال داشتن روابط پایدار نخواهید رفت، بعدشم شرایطتونو طوری تنظیم میکنین که تنها بمونین، در حالی که درونتون دنبال یکی هستین که بتونین باهاش تا آخر عمر زندگی کنین.
- «فقط اونایی که اولین بار یه کاری رو کردن موفق هستن» : اگه اینو باور کنین، هرگز برای شروع کردن یه کار تازه تلاش نخواهید کرد. چون میبینین که قبل از شما یکی دیگه این کارو کرده، و طبق باوری که دارین خودتونو قانع میکنین که برای موفقیت شما هیچ شانسی وجود نداره.
در طول مشاورهها و کارگاههام موارد خیلی زیادی در مورد رابطه مستقیم بین باورها و نتایجی که تو زندگی به دست میان رو دیدم.
دلیل اینکه درک کردن موضوع باورها برای ما انقدر مهمه اینه که اونا مستقیما مسئول نتایجی هستن که تو زندگی بدست میاریم. باورهای ما تعیین میکنن که تو شرایط مختلف چه رفتاری از خودمون نشون بدیم. و نحوهی رفتار ما تفاوت عظیمی در بدست آوردن نتایج زندگیمون ایجاد میکنه.
اگه میخواین تو زندگیتون نقش اساسی رو ایفا بکنین و نتایج بزرگی رو کسب کنین و از استعدادهاتون استفاده کنین، باید که بدونین باورهاتون چیا هستن. آگاهی اولین قدم تغییره.
وقتی فهمیدی که چیزی به دردت نمیخوره، اونوقت میتونی عوضش کنی.
واقعیت هایی در مورد باورها
شما بخش اعظمی از باورهاتون رو قبل از اینکه به ۷ سالگی برسین تو ذهنتون شکل دادین. تو اون دوران مغز شما هنوز در حال تکامل بود بنابراین هر چیزی که براتون یه معنایی داشت رو بعنوان یه حقیقت میپذیرفتین. (فروید گفته بود کل زندگی آدمها نشخوار ۵ سال اولشونه! اون معتقد بود کل شخصیت و سیستم باورهای ما تو همون ۵ سال اول زندگی تشکیل میشن و ما بقیه زندگیمون رو بر اساس همونا پیش میبریم. حالا تو سالهای اخیر پژوهشگرای نوروساینس گفتن تا ۷ سال. خیلی فرق نمیکنه.. نه؟)
این باورها توسط افرادی که بهتون نزدیک بودن تو ذهنتون نصب شدن. اونا آدمای کاملی نبودن (خب هیچکدوم ما کامل نیستیم!) و تلاششون این بود که بهترین کاری که بلدن رو بکنن، اما خب اونا هیچ تخصصی تو این زمینه نداشتن.
در طول زمان که داشتین بزرگ میشدین، طبق همون باورها زندگی کردین و نتایجی که بدست آوردین هم اون باورها رو تایید کردن و همین باعث شده که بیشتر و بیشتر باورشون کنین و به همین ترتیب سالهای نوجوانی و بقیه زندگیتون رو ادامه بدین. ( اگه میخواین راجب این موضوع بیشتر بدونین، مقالهی « چطور باورهایمان را تغییر دهیم » رو بخونین.)
شاید خونوادتون باورهای ذهنی خودشون رو به شما انتقال دادن که اون باورها الان دیگه به دردتون نمیخورن. با این حال، روانشناسای شناختی آموزش دیدن که پتانسیلهای بشری و توانایی تغییر رو درک کنن، و حالا شما هم میتونین این موضوع رو درک کنین!
احساس، مولد حرکته (و برعکس). با فهمیدن اینکه باورهای شما «حقیقت» نیستن و چیزین که شما خواسته یا ناخواسته انتخابشون کردین، میتونین شروع کنین به تغییر دادنشون!
هیچ باور درست یا غلطی وجود نداره
یه باورهایی هستن که شما رو تو رسیدن به اهدافتون حمایت میکنن، و یه باورهایی هستن که شمارو محدود میکنن. باورهایی که حمایتتون میکنن شما رو به سمت خوشبختی، رشد، و احساس رضایت عمیق میبرن. ذهن ناخودآگاه ما به طور غریزی عمل میکنه. مثل اینه که گذاشته باشنش روی حالت اوتوپایلوت.
بیشتر درگیریای ما تو زندگی زمانی بوجود میان که ذهن هوشیار (آگاه) ما با ذهن ناهوشیار (ناخودآگاه) در تضاد باشه! مثلا شما میگی من باید میلیونر بشم، اما تو ناخودآگاهت این باور وجود داره که تو این اوضاع داغون مگه میشه پول درآورد؟ نتیجه چی میشه؟ اضطراب و سرگردانی!
خب، حالا که تاثیر باورهای محدود کننده رو فهمیدیم، سوالی که پیش میاد اینه که:
چطور باورهای محدود کننده را تغییر دهیم
در مورد چگونگی تغییر باورهای محدود کننده میشه اندازه چندتا کتاب حرف زد (یکی از کتابای خوب، کتاب تفکرت را عوض کن تا زندگیت را عوض کنی نوشتهی برایان تریسیه)، اما بذارین خلاصهی موضوع رو بصورت قدم به قدم بگم. و ازتون میخوام که این کارارو انجامش بدین! دونستن اطلاعات به هیچ دردی نخواهد خورد اگه ازشون در عمل استفاده نکنین!
۵ قدم برای خنثی کردن تاثیر باورهای محدود کننده و تغییر آنها:
- حداقل سه تا از باورهای محدود کننده تون رو کشف کنین و بنویسینش. باورهای محدود کننده در مورد موضوعات مختلف مثل پول، موفقیت، کسب و کار، روابط و آدمها، خودباوری، ورزش، و …
- حالا که باورهای محدود کننده رو نوشتین، متضادشون رو هم بنویسین. مثلا اگه باورتون اینه که آدما ذاتا بد هستن، میتونین تو بخش باورهای متضاد بنویسین: آدما ذاتا خوب و مهربون هستن و هر جایی که میرم با آدمای خوب مواجه میشم!
- باورهای جدیدی که نوشتین رو مثل یه ذکر مدام تکرار کنین. صبح، شب، وسط روز، وقت پیاده روی، و هر وقت که تونستین! مدام تکرارشون کنین.
- اهداف کوتاه مدتی تعیین کنین تا باورهایی که تکرارشون میکنین رو در عمل اجرا کنین و دیدن نتایج این باورها، باورهای جدیدتون رو تقویت میکنن. تو مثال قبلی (قدم ۲) اگه بخوایم عملیش کنیم باید چیکار کنیم؟
یکی از کارایی که میشه کرد اینه که برین خودتونو قاطی مردم کنین و با این باور جدیدتون سعی کنین روابط و رفتار آدمها رو تجربه کنین. اگه مثالی که زدم در موردتون صدق میکنه، میدونم که تجربه این حالت براتون سخته. اما این کارو بکنین. ارزششو داره! - روی تکرار ذکرتون (همین باور جدید) و هدفهایی که گذاشتین متمرکز بمونین و این کارو انقدر ادامه بدین تا از باورهای محدود کننده در مورد این موضوع رها بشین!
خلاصه بگم، شما میتونین باورهاتون رو عوض کنین. اولین قدم اینه که بفهمین چه باورهایی دارن محدودتون میکنن و نمیذارن که چیزایی که میخواین رو تجربه کنین. و بعد، قدم های بعدی که تو این مقاله گفته شد رو انجام بدین.
در کنار این، میتونین از تکنیک تغییر باورهای محدود کننده به روش شوشین هم استفاده کنین.
موفق باشین و اگه مقاله براتون مفید بود به دوستای خوبتون هم بفرستین. اگه نظری، پیشنهادی، انتقادی، یا هر چیزی که میتونه این مقاله یا مقالههای دیگه رو کامل کنه داشتین، حتما این پایین تو بخش نظرات بنویسین! :)
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
من خیلی جدی مطالب و مقاله ها رو میخونم و هر روز به سایت سر می زنم مثل همیشه عالی بود موفق و سربلند باشین
دمت گرم! :)
مطلبتون عالی بود.
خود من نزدیک یک ساله دارم رو بحث باور هام کار میکنم و سعی هم کردم با اقدامات عملی باورهای جدید رو تائید کنم اما متاسفاته تجربه های معکوس باعث مایوس شدن باورهای محدود قبلیم محکمتر شود و احساس سردرگمی میکنم.
اگر لطف کنید در این مورد راهنمایی کنید.
بازم ممنون
این کاملا طبیعیه، ناامید نشین!
لازمه که روی باور اصلی کار کنین. برای مثال:
اگه شما با هرکی دوست میشین دو سه ماه بعد کات میکنین، باوری که باعث میشه این اتفاق بیوفته این نیست که (برای مثال) شما تیپتون جالب نیست!
بلکه ممکنه یه چیز عمیقتر باشه، مثل این باور «هیچ رابطه ای تا همیشه دووم نمیاره..» یا «اول و آخر هر رابطه ای خیانته» یا «عشق واقعی دووم نمیاره» یا «عاشق های واقعی به هم نمیرسن» و …
خب؟
بنابراین لازمه که روی اون باور اصلی کار کنین. چون کار روی باورهای ظاهری بیهوده س! باور اصلی رو باید عوض کرد!