خلاصه کتاب نبرد هنر – استیون پرسفیلد
این پست چکیدهی کتاب نبرد هنر (ترجمه شده با اسم نبرد هنرمند) هست.
کتاب در ۳ جمله
۱. مقاومت چیزیه که نمیذاره بشینیم و بهترین کاری که در توانمون هست رو انجام بدیم.
۲. اکثر ما دو زندگی داریم: زندگی قبل از حرفهای شدن، و بعد از حرفهای شدن.
۳. مقاومت از حرفهای شدن ما نفرت داره.
نکات برجسته کتاب:
۱. مقاومت قابل دیدن، شنیدن، لمس کردن، یا بو کردن نیست. اما قابل حس کردنه. ما اونو به صورت یک میدان انرژی که مانع از انجام دادن کار مهم میشه احساس میکنیم. مقاومت یه نیروی بازدارنده هست. هدفش اینه که ما رو گمراه کنه، حواسمونو پرت کنه، و به هر طریقی اجازه نده کارمون رو انجام بدیم.
۲. اگر مقاومت و پیامش رو بپذیری، هر چیزی سرت بیاد حقته!
۳. هنرمند بیدار باید بی رحم باشه، نه فقط برای خودش، که برای دیگران هم.
۴. بهترین و تنهاترین کاری که یک هنرمند میتواند برای دیگران انجام دهد این است که به عنوان یک مثال زنده و الهامبخش، خدمت کند.
۵. قدرت به دست گرفتن زندگی، در دست توئه. تنها کاری که باید بکنی اینه که باور کنی!
خلاصه کتاب نبرد هنر
- این قسمت نوشتن نیست که سخته، بلکه نشستن برای نوشتنه که سخت هست.
- چیزی که ما را از نشستن باز می دارد، مقاومت است.
- اکثر ما دو زندگی داریم. زندگیای که در حال زیستنش هستیم، و زندگی نزیستهای که درونمان هست. بین این دو زندگی، مقاومت ایستاده است!
- برای هیتلر شروع کردن جنگ جهانی دوم آسانتر از روبرو شدن با بوم نقاشی بود.
- مقاومت قابل دیدن، شنیدن، لمس کردن، و بو کردن نیست. اما میتوان احساسش کرد. ما مقاومت را به صورت میدان انرژیای که ما را از انجام کار باز میدارد تجربه میکنیم. آن یک نیروی بازدارنده است. مقاومت منفی است. هدف آن گمراه کردن ماست، اینکه مانع انجام دادن کارمان شود.
- اگر مقاومت و پیامش را بپذیرید، هر آنچه به سرتان بیاید حقتان است!
- هنری فوندا قبل از هر نمایش بالا میآورد، حتی وقتی ۷۵ ساله بود.
- جنگجو و هنرمند هر دو با دستورالعمل یکسانی زندگی میکنند، که میگوید نبرد هر روز مجددا باید جنگیده شود.
- بزرگترین خیانتی که یک خرچنگ میتواند انجام دهد این است که از لبهی سطل بیرون بپرد.
- هنرمند بیدار باید که بی رحم باشد. نه فقط با خودش، که با دیگران هم.
- بهترین و تنهاترین کاری که یک هنرمند میتواند برای دیگران انجام دهد این است که به عنوان یک مثال زنده و الهامبخش، خدمت کند.
- ما فقط امروز زندگیمان را پشت گوش نمیاندازیم. ما تا روز مرگمان پشت گوش میاندزایم.
- همین لحظه، میتوانیم زندگیمان را عوض کنیم. هیچ لحظهای نبوده و نخواهد بود که در آن ما نتوانیم سرنوشتمان را تغییر دهیم.
- هنرمندی که کار میکند دردسر را در زندگیاش تحمل نخواهد کرد چون میداند که دردسر مانع انجام دادن کارش خواهد شد. هنرمند زحمت کش تمام منابع دردسر را از زندگیاش حذف میکند. او میل به دردسر را مهار میکند و آن انرژی را در کارش استفاده میکند.
- هرچه بیشتر از کار یا الهامی ترس داشته باشیم، بیشتر میتوانیم مطمئن شویم که باید آن کار را بکنیم!
- مقاومت به شکل ترس تجربه میشود. درجه ی ترس برابر است با قدرت مقاومت. بنابراین، هرچه ترس بیشتری در مورد یک پروژهی بخصوص داشته باشیم، بیشتر میتوانیم مطمئن باشیم که آن پروژه برای ما و رشد روح ما اهمیت دارد! برای همین است که آنقدر مقاومت احساس میکنیم. اگر هیچ اهمیتی برایمان نداشته باشد، هیچ مقاومتی احساس نخواهیم کرد.
- اگر عاشق پروژهای که وحشت زدهتان میکند نباشید، هیچ حسی در مورد آن نخواهید داشت. متضاد عشق، نفرت نیست. بیتفاوتی است!
- هرچه مقاومت بیشتری تجربه کنید، پروژه یا هنر یا کار انجام نشدهتان اهمیت بیشتری برایتان دارد – و رضایت و پاداش بیشتری بعد از انجام آن خواهید داشت.
- توجیه کردن دست راست مقاومت است. کار آن این است که نگذارد ما با بزدلی خودمان روبرو شویم و شرمندگی فرار از کارمان را تجربه کنیم.
- دروغ گفتن به خودمان یک چیز است، باور کردن آن چیزی دیگر!
- مقاومت، ترس است. ولی مقاومت بسیار حیله گر تر از آن است که خودش را به صورت عریان نشان دهد. چرا؟ چون اگر مقاومت بگذارد که به شکلی واضح ببینیم که ترس خودمان اجازه نمیدهد که کارمان را انجام دهیم، ممکن است بخاطر این موضوع شرمنده شویم. و احساس شرم میتواند به ما انگیزه دهد تا با ترسمان روبرو شویم.
- مقاومت نمیخواهد ما این کار بکنیم. بنابراین، توجیه را به کار میگیرد.
- هنرمندان مشتاقی که توسط مقاومت شکست خوردهاند، در یک ویژگی مشترک هستند. همهی آنها مانند تازه کارها فکر میکنند. آنها هنوز حرفهای نشدهاند. لحظهای که یک هنرمند حرفهای میشود به اندازه به دنیا آمدن اولین بچهاش تاریخی است. با یک ضربه، همه چیز عوض میشود. من میتوانم با قطعیت ادعا کنم که زندگی من به دو بخش تقسیم میشود: قبل از حرفهای شدن، و بعد از آن.
- آماتور برای تفریح بازی میکند. حرفهای برای ادامه دادن بازی میکند. برای آماتور، بازی مشغولیت است. برای حرفهای، پیشه است. آماتور پاره وقت بازی میکند، حرفهای تمام وقت. آماتور جنگجوی آخر هفته است. حرفهای هر هفت روز هفته میجنگد.
- مقاومت از حرفهای شدن ما نفرت دارد.
- کسی از سامرست موآم پرسید که آیا او یک برنامه برای خودش مینویسد یا هر وقت حسش بود کار میکند؟ او گفت: «من هر زمان که حسش باشد کار میکنم.» «خوشبختانه هر صبح ساعت ۹ حسش با قدرت میآید.»
- هنرمندی که به الهام درونیاش متعهد است، برای وارد شدن به جهنم متعهد شده است، چه بداند و چه نه. او وارد یک رژیم انزوا خواهد شد. طرد شدن، تردید، ناامیدی، مسخره شدن، اهانت، و احساس حقارت کردن.
- حرفهای ها دقیقا چه ویژگیهایی دارند؟
۱. ما هر روز کارمان را میکنیم.
۲. ما فارغ از اینکه اوضاع چطور باشد هر روز کارمان را میکنیم.
۳. ما تمام روز سر کارمان هستیم.
۴. ما به راه طولانی متعهد هستیم.
۵. شرط بندی ما بالا و واقعی است.
۶. ما پاداش کارمان را میپذیریم.
۷. ما هویتمان را به کارمان گره نمیزنیم.
۸. ما استاد تکنیکهای کارمان میشویم.
۹. ما در مورد کارمان حس شوخ طبعی داریم.
۱۰. ما در دنیای واقعی مورد تقدیر و انتقاد قرار میگیریم. - حرفهای، با اینکه پول میگیرد، کارش را از روی عشق انجام میدهد.
- حرفهای در مواجهه با ترس اقدام میکند.
- آماتور بر این باور است که ابتدا باید بر ترسش فائق شود، بعد کارش را انجام دهد. حرفهای میداند که ترس هرگز قابل فائق آمدن نیست. او میداند که چیزی به نام جنگجوی بدون ترس یا هنرمند بدون وحشت وجود ندارد.
- حرفهای میداند که مقاومت بارور و خلاق است. مقاومت چیزهایی سر راهش قرار میدهد که هرگز تا قبل از آن، با آنها مواجه نشده بود!
- حرفهای خودنمایی نمیکند.
- حرفهای خودش را وقف یادگیری تکنیک میکند.
- حرفهای خودش را از ابزارش جدا میکند.
- حرفهای شکست یا موفقیت را به خودش نمیگیرد.
- حرفهای عاشق کارش است. او با تمام وجود خودش را وقف کارش کرده است. ولی فراموش نکرده است که او کارش نیست! جنبهی هنرمند او شامل کارها و عملکردهای مختلفی است. همین الان یکی دیگر در درونش تراوش میکند. بعدی بهتر خواهد بود، و بعد از آن حتی بهتر هم خواهد بود!
- حرفهای محدودیتهایش را تشخیص میدهد.
- حرفهای توسط حرفهایهای دیگر قابل شناسایی است.
- تبدیل کردن خودت به یک شرکت (یا تنها تصور کردن آن) ایدهی حرفهای گری را تقویت میکند. چرا که آن «هنرمند در حال کار» را با «اراده و آگاهیای که نمایش را میگردانند»، متمایز میکند.
- هیچ رازی برای حرفهای شدن وجود ندارد. این فقط یک تصمیم از روی اراده است. ما ذهنمان را طوری میسازیم که خودمان را به صورت حرفهای ببینیم و به آن شکل عمل کنیم. به همین سادگی!
- وقتی روزها مینشینیم و زحمت میکشیم، یک چیز اسرار آمیز اتفاق میافتد. فرآیندی شروع به کار میکند که در آن، ناگزیر و خطاناپذیر، خداوند به کمکمان میآید. نیروهای نادیدنی برای کمک به هدف ما جمع میشوند؛ شانس و فراوانی به کمک هدف ما میآیند.
- قدرت در اختیار گرفتن زندگی در دستان من است. تمام کاری که باید بکنم، باور کردنش است.
- ما با انتخابهای بی پایان به دنیا نمیآییم. ما نمیتوانیم هر آن چیزی که میخواهیم بشویم!
- یک نویسنده بازاری مخاطبانش را زیر سوال میبرد. وقتی مینشیند که کار کند، از خودش نمیپرسد که قلبش چه میگوید. او میپرسد که بازار دنبال چه چیزی است.
- در هر کاری که میکنی، از خودت بپرس: اگر من آخرین فرد زنده در کره زمین بودم، آیا باز هم این کار را میکردم؟
- کار خلاقانه خودخواهی یا جلب توجه از جانب بازیگر نیست. این یک هدیه برای جهان و تمام موجوداتش است. ما را در سهم خود فریب ندهید. چیزی را ارائه بدهید که به شما داده شده است!
توصیه میکنم کتابشو از یه کتابفروشی تو شهرتون یا یه کتابفروشی آنلاین بخرین و بخونین!
ارزش وقتتون رو داره!👍
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
چقدر خوبه زمان تقریبی مطالعه رو می نویسید اول پست
ممنونم عالی بود چقدر توی زندگی مون این مطالبو حس کردم
مرسی عالی بود
عالی بووود
ممنونم
ممنون بابتِ تمام زحماتت هزار سرو جان🌲💛
مرسی از بابت مطالب خوب و دادن این آگاهی