موفقیت تو در چی هست؟!
وقتی فیلم فایت کلاب رو میدیدم، خیلی عمیق بهش نگاه نکردم. اون موقع اینطور فکر نمیکردم که از هر چیزی میشه یه چیزایی یاد گرفت.
یکی از چیزایی که تایلر (برد پیت) تو فیلم گفت چیزی بود که بعدها کاملا بهش ایمان آوردم:
«چیزایی که تو صاحبشون هستی، یه روزی صاحب تو میشن!»
بیشتر از ده سال بود که تنها زندگی میکردم و تو این مدت چند بار اسباب کشی کردم.
هر بار که اسباب کشی میکردم، وسایلی که ازشون استفاده نکرده بودم رو میدادم به کسایی که بهشون نیاز داشتن.
یه روز با خودم فکر کردم که اصلا چرا انقدر خرت و پرت دارم و از هیچکدومشون استفاده نمیکنم؟!
خیلی چیزا رو پاکسازی کردم.. درسته که بود و نبودشون هیچ فرقی نمیکرد چون عملا هیچ کاربردی برام نداشتن، اما به طرز باور نکردنی ای ذهنم رو آسوده کردن!
راستش خیلی حال داد!
همیشه دوس داشتم ساده زیست باشم، ولی بیشتر مواقع بخاطر این افکار مسخره میشدم و .. بخاطر بیشتر مسخره نشدن، سبک زندگیمو عوض نکرده بودم! (جوون بودم دیگه.. به قدر کافی اعتماد به نفس نداشتم!)
اما رفته رفته یاد گرفتم که ساده زیست باشم. یکی از بهترین چیزایی که فلسفه به زندگیم داد همین بود. قبل تر همیشه راجب ساده زیستی و سبک زندگی و اینا میخوندم، اما خب هیچ جذابیتی برام نداشتن.
تصویری که من از ساده زیستی تو ذهنم داشتم امام علی بود که رو حصیر نشسته و واسه ناهار و شام نون و خرما میخوره! 😐
ولی وقتی همه چیزای اضافی رو حذف کردم، دیدم هیچی ندارم، ولی در عین حال هرچی که بهش نیاز دارم رو دارم! و این یه حس آزادی فوق العاده ای بهم داد! یه جورایی عجیبه نه؟
بهمون گفتن اونایی که همه چی دارن آزادی بیشتری دارن. اما چیزی که من تجربه کردم این بود که وقتی هیچی ندارم به معنای واقعی کلمه آزادترم!
چون.. همونطور که تایلر تو فیلم فایت کلاب (باشگاه مشت زنی!) گفته بود، چیزایی که صاحبشون هستین در نهایت صاحب شما میشن.
وقتی یه شرکت پولساز ساختی، به احتمال زیاد مجبوری بمونی تو تهران و کل زندگی حول اون شرکته بچرخه! یعنی چی؟
یعنی به اسم تو صاحب شرکتی، ولی این شرکته که تو رو نگه داشته تو شهری که احتمالا دوسش نداری 😉
من انقدر آزاد شدم که تونستم از کلان شهر که هیچی جز دود و سر و صدا و شلوغی و اینا نداره بکنم و مهاجرت کنم به یه شهر کوچیک که بتونم هر وقت دلم خواست بزنم به دل طبیعت بکر! جایی که صدای پرنده ها رو بشنوم، آسمون آبی رو ببینم، غرش واقعی رعد و برق رو بشنوم، صدای باد رو بشنوم، غروب رو تماشا کنم، طلوع رو ببینم و پرتوهای طلوع رو نفس بکشم، ستاره ها رو ببینم، و …
گاهی دلم برای بعضی از دوستام میسوزه.. میدونم که آدم زندگی تو کلانشهر نیستن، اما بخاطر پول مجبورن (!) که تو کلان شهر ها باشن.
باور کردن که مجبورن اونجا بمونن و کار کنن تا بتونن چیزایی بخرن که هیچ وقت ازش استفاده ای نمیکنن! گوشی هایی بخرن که به هیچ دردشون نمیخوره! ماشینایی بخرن که فقط تو ترافیک میتونن تکونشون بدن.
شاید واقعا نمیدونن که این روزایی که دارن میگذرونن از بهترین روزای عمرشونه..!
کار میکنی که تو ایام کهن سالیت خرج کنی؟!
اصلا میدونی چقدر میخوای؟! تاحالا فکر کردی چقدر داشته باشی برات کافیه؟!
نیاز، دوست من! نیاز، نه خواسته!
خواسته ها تموم نمیشن. هر چیزی – به معنای واقعی کلمه – هر چیزی به دست بیاری چند ماه بعد بهش عادت میکنی! از چشت میوفته. دیگه لذتی برات نداره! بنابراین یه خواسته ی دیگه تولید میشه…
ذهن که مثل یه گرگ گرسنه س هیچ وقت با این چیزا سیر نمیشه!
بنابراین همیشه میخواد! و وقتی ذهن اربابت بشه، بدبختت میکنه! چون تو مجبوری فقط کار کنی و خواسته های تمام نشدنی ذهنت رو ارضا کنی!
واقعا بهش فکر کن…
خیلی ساده س! نیاز رو بذار در اولویت، و خواسته ها رو رها کن! خواسته ها تموم نمیشن.
یا حداقل چندتا از خوباشو انتخاب کن! اونایی که دیرتر ازشون سیر میشی…
میخوام بگم نترس!
امروز داشتم یه مصاحبه میدیدم که یاد اون روزهام افتادم.. روزایی که تصمیم گیری سخت بود و از مسخره شدن میترسیدم! خواستم به همه اونایی که الان میترسن بگم: خوشحالم که چیزی که میخواستم رو انتخاب کردم!
میخوام بگم اگه مسخره تون میکنن، مهم نیست. اگه درکتون نمیکنن مهم نیست! واقعا نیست! هیچ فرقی نمیکنه! همونا بعدا میان ازتون میپرسن چطور این کارو کردین!
تغییر دادن سبک زندگی یه کار بزرگیه. زمان میبره. و مقاومت خیلی زیادی داره! اما…
اگه از این سبک زندگی احساس خوشبختی نمیکنین (که براش هزار و یک دلیل دارین (که اتفاقا هیچکدومم مربوط به خودتون نیستن و مردم جامعه و حکومت و آمریکا و غیره مسئولش هستن😉 ))، تا فرصت دارین عوضش کنین!
ارزشش رو داره.
به ما آدرس اشتباهی دادن!
گفتن موفقیت و خوشبختی تو فلان و فلان و فلانه! اما نیست.
چیزی که من باهاش احساس موفقیت میکنم الزاما چیزی نیست که تو باهاش احساس موفقیت بکنی!
تا حالا به این فکر کردی که موفقیت تو در چی هست؟!
رفیق، چرا وارد بازی ای شدی که اصلا نمیدونی مناسب تو هست یا نه؟!!
چرا داری راهی رو میری که همه میرن؟! کی گفته تو باید همون جایی باشی که یه میلیون نفر دیگه هم اونجان؟
چشاتو باز کن!
موفقت تو چیزیه که به تو احساس خوشبختی میده، نه چیزی که دیگران رو راضی میکنه!
بهش فکر کن…
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
6 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام گل گفتین اما جسارت میخاد +آگاهی تا آدم جا نزنه
آره.. تغییر همیشه با مقاومت همراهه!
تغییرای بزرگ، مقاومت بزرگتری هم دارن..
برای شکستن این مقاومت یه دلیل قوی لازمه! دلیلی که از مقاومت بزرگتر باشه..
بنظرمن همه چیز سلیقه ایه.ساده زندگی کردن افراطی هم خوب نیست.مهمه که به اون جایی که تو ذهنته برسی.یکی عاشق اینه مثل شما دلو بزنه به دریا و یه جای آروم وبکر زندگی کنه.یکی هم آرزوشه تو پنت هاوس زندگی کنه و برای رسیدن بهش بجنگه اما مهم نقطه ی ایسته! وقتی به هدفت رسیدی باید حریص نباشی، توهمون نقطه دست از شصت برابر کردن خواسته هات برداری،باید بمونی و فقط از زندگی رویاهات لذت ببری.
برای همین هم باید هدفت و اون چیزی که از ته قلبت میخای شفاف و واضح باشه.
دقیقا! باهاتون موافقم..
مشکل از اینجا شروع میشه که یه معیارهای کلی موفقیت برای «همه» تعیین شدن و مردم برای اونا تلاش میکنن!
وقتی آدما به این فکر میکنن که راه خودشون چی هست و در اون راستا حرکت میکنن، خیلی از مشکلای روانشناختیشون اتوماتیک حل میشن.. چون دیگه تو تعارض گیر نمیکنن.
امیدوارم یه روزی همه ی آدما از این دایره باطل خودشونو بکشن بیرون و برن دنبال چیزی که حقیقتا براشون خوشبختی و شادمانی میاره…
درود ب شما
تا زمانی ک مجرد بودم همین کارها رو انجام میدادم
الان با همسر و یک دختر چطوری میشه راضی و قانعشون کرد
سخته
همیشه یه راهی هست!
فقط به این فکر کنین که اونا هم درست مثل شما انسان هستن و شادمانی و درد رو احساس میکنن! بنابراین اگه بتونین قانعشون کنین که راهی هست که شادمانی بیشتری تجربه کنن و از درد دور باشن، خودشون حمایتتون میکنن!
اما بعضی چیزا هست که نمیشه.. یا شایدم میشه اما سخت تر.. چون شاید جزو علایق مشترکتون نباشن.. مثلا طبیعتگردی! بعضیا شهرای شلوغ رو دوس دارن بعضیا مثل من جاهای خلوت رو! تو چنین شرایطی میتونین حداقل برای خودتون یه بازه زمانی جدا کنین و تنها باشین!
برای روحتون لازمه. اگه شما شاد نباشین، سخته بتونین خونواده رو شاد نگه دارین!
بنابراین لازمه در مورد این مسائل باهم صحبت کنین.. شاید لازم باشه هم شما و هم همسرتون یه زمانی برای تنها بودن و تجربه سبک زندگی شخصی خودتون داشته باشین!