دلایل وحشتناک برای ازدواج کردن : ۳ دلیل نادرست برای ازدواج کردن
سالها پیش در مورد خودم اینطور فکر میکردم که هرگز ازدواج نخواهم کرد. فکر میکردم با سبک زندگی ای که دارم نمیتونم وارد هیچ رابطهی جدی ای بشم. علاوه بر این هیچ دختری حاضر نمیشه با این مدل زندگی کنار بیاد.
اگر هم قرار بود کنار بیاد، مطمئنا محدود میشدم و باید سبک زندگیمو تغییر میدادم، که به هیچ وجه دوس نداشتم! بنابراین، بهترین گزینه برای من این بود که هیچ وقت ازدواج نکنم.
اما امروز من مردیم که با خوشحالی ازدواج کردم، و خودمم تعجب کردم که چقدر راحت تونستم به یه رابطهی طولانی متعهد بشم! راستشو بخواین، حس خیلی خوبیه!
هر سال صدها پیام از آدمایی میگیرم که یه جوری درگیر روابطشونن. و خیلی از اونا یا ازدواج کردن، و یا تو فکر ازدواجن. خیلی وقتا دوس دارم یه تابلوی بزرگ نئونی رو جلوشون تکون بدم و داد بزنم «این کارو نکن!».
چون ازدواج کردن با دلایل نادرست میتونه پیامدهای وخیمی به بار بیاره. نه فقط از لحاظ عاطفی، بلکه از لحاظ مالی هم نابود میکنه!
بعد از کار کردن با ده ها نفر در مورد این موضوع، سه تا از دلایل وحشتناک ازدواج رو کشف کردم که این پایین براتون مینویسم.
دلایل وحشتناک برای ازدواج کردن
خیلی از این دلایل وحشتناک برای ازدواج کردن ممکنه خیلی واضح یا حتی مضحک به نظر بیان. اما برای خیلی از ما، واقعا کار سختیه که یه نگاه غیر جانب دارانه به انگیزه های اصلی خودمون بندازیم و ماهیت واقعیشون رو ببینیم.
بعضی وقتا تصمیمای واقعی تو یه جایی تو لایه های زیرین وجودت قایم شدن و لازمه که یکی بیاد عاشقانه برات تکونشون بده که بیان به سطح.
پس بذار من اینجا کمکت کنم.
اولین دلیل وحشتناک برای ازدواج کردن : برای حل کردن مشکلاتی که تو رابطه هست.
بنا به دلایلی، بعضیا تصور میکنن که وقتی ازدواج میکنن یه اتفاقای جادویی رخ میده و تمام جنگ و دعواها و چرخه های سمی رفتارها ناپدید میشن!
این موضوع به صورت غم انگیزی اشتباه جا افتاده.
تعهد دادن به کسی به وسیلهی ازدواج کردن، تمام جنبه های رابطتون رو تشدید میکنه. بنابراین اگه حقیقتا به همدیگه عشق و احترام نثار میکنین، اون عشق و احترام میتونه رشد کنه و بزرگتر بشه.
اما همین موضوع دقیقا در مورد مشکلات هم صادقه! اگه تو تعامل کردن باهم مشکل دارین، این سوء تفاهم ها و مشکلات حرف زدناتون به شکل نجومی بدتر میشن. اگه نسبت به همدیگه احترام قائل نیستین، با ازدواج کردن اونو به دست نخواهید آورد. احتمالا همین احترام کمی که داشتین رو هم از دست خواهید داد!
دومین دلیل وحشتناک برای ازدواج کردن : ترس از تنهایی
تنها بودن میتونه واقعا عذاب آور باشه.
با این حال، چیزی که خیلی بیشتر عذاب آوره، اینه که برای اینکه تنها نباشی با یکی ازدواج کنی – و بعد ببینی که وحشتناک ترین تصمیم زندگیت بوده!
شاید قبلا این جمله رو شنیده باشی اما اگه خودت نتونی با بودن با خودت احساس خوشبختی بکنی، هیچکس از بودن با تو احساس خوشبختی نخواهد کرد! با این حال شرط میبندم کسی بهت نگفته چطور بتونی از بودن با خودت احساس خوشبختی بکنی!
بهرحال یه شرایط متضادیه که نه میتونی توش بمونی نه میتونی فرار کنی:قبل از اینکه بخوای کسیو خوشبخت کنی لازمه که اول با خودت احساس خوشبختی بکنی، اما تو احساس خوشبختی نمیکنی چون کسی رو نداری که بهت احساس خوشبختی بده!
مشکل تو شیوه ی قضاوت کردن و ارزش دادن به خودته. تو به نظر دیگران در مورد خودت، بیشتر از نظر خودت در مورد خودت ارزش قائلی. تو فکر میکنی ارزش تو به عنوان یه انسان توسط کسی که باهاش هستی تعریف میشه.
فقط یه لحظه فکر کن چه اوضاع گندیه!
اول ببین خود واقعیت چه کسیه. شغل و راهی که آخرش بن بسته رو ول کن و یخورده جدی باش! کارایی که با شخصیت اصلیت همخوانی داره رو انجام بده. و اون وقت کسی رو پیدا کن که تو رو بخاطر خودت دوست داره (نه کسی که مدام میخواد تغییرت بده)
سومین دلیل وحشتناک برای ازدواج کردن :برای ثابت کردن چیزی
شاید عمهی دیوانت مدام بهت میگه وقتت داره میگذره و داری پیر میشی. یا شاید پدرت فکر میکنه باید بزرگ شی دیگه. یا شاید والدنیت از هم جدا شدن و تو تصمیم گرفتی به دنیا نشون بدی که تو بهتر از اونایی.
یا اینکه تمام دوستات ازدواج کردن و تو باید بهشون نشون بدی که توام آدم خفنی هستی و همیشه از غافله عقب نمیمونی!
بعضی وقتا دلیلش کمی ظریفتره اما به همون اندازه داغونه. مثلا، بعضیا فکر میکنن ازدواج یه جور نماد افتخاره. و به همین خاطر ازدواج میکنن و فک میکنن با افتخار و شکوه با نامزدشون تو شهر قدم میزنن و مردم در حضورشون طوری تعظیم میکنن که انگار وستروس رو فتح کردن یا همچین چیزی.
هر چی که باشه، ازدواج کردن برای اثبات کردن هر چیزی به هر کسی – از جمله خودت – یه دلیل خیلی خیلی خیلی افتضاح برای این کاره!
واقعیت اینه که دنیا هیچ اهمیتی به ازدواج شما نمیده. میلیاردها نفر تا حالا این کارو کردن. هیچ مدال افتخار و کیک و شیرینی ای بهتون بخاطر ازدواجتون نمیدن.
بیشتر از دو سه ماه هم نمیتونی ازدواجت رو به رخ این و اون بکشی، حداکثر چند ماه!
و بعدش چی؟
من بهت میگم: و بعد تو ازدواجت گیر میوفتی و سعی میکنی یه جوری بسنجی که با وجود همهی اینا آیا ارزششو داشت..؟
حرف آخر
بنابراین اگه هر کدوم از این دلایل وحشتناک برای ازدواج کردن با شرایط شما همخوانی داره، خب، اول، ازدواج نکن!
دوم، رو خودت و مهارتهای اجتماعیت کار کن. رفتارهای سالم و سمی تو روابط رو یاد بگیر. خودت رو با ادبیات نیازهای عاطفی آشنا کن که بتونی با نیازهای خودت بهتر کنار بیای و در نتیجه بتونی با نیازهای دیگران هم تعامل بهتری داشته باشی.
آره، کلی زمان میبره. اما تو رو از کلی درد و جدایی و بدبختی نجات میده.
از طرفی، اگه میتونی یه نگاه صادقانه (و نه خودفریبانه) به رابطه ت بندازی و بگی که هیچ کدوم از این دلایل وحشتناک ازدواج کردن با شرایط تو همخوانی ندارن، اونوقت عالیه!
لطفا نظرتون رو برام بنویسین و اگه این پست براتون مفید بود، با دوستای خوبتون به اشتراک بذارین!
اگه مایل به یادگیری چیزای بیشتر در این مورد هستین و دوس دارین از زمان ثبت نام کلاس ها و دوره ها مطلع بشین فرم پایین رو پر کنین:
دیدگاهتان را بنویسید