چطور شاد باشیم : چطور وقتی تو زندگی همه چی بده، ما خوب باشیم؟
قبل از اینکه بدونیم چطور شاد باشیم ، بذارین یه داستان جالب واقعی براتون بگم…
تو تابستون ۲۰۱۰، راشل فریدمن داشت برای بهترین دوران زندگیش آماده میشد. اخیرا نامزد کرده بود و با بهترین دوستاش جمع شده بودن و برای فارغ التحصیلیش جشن گرفته بودن.
فریدمن با دوستاش تو استخر بودن که یکی از دوستاش به شوخی اونو هل داد به یه گوشهی کم عمق استخر.
فریدمن خیلی آروم اومد روی آب و صورتش پیدا شد.
کاملا مشخص بود که اوضاع خرابه! اون گفت: «این شوخی نیست».
سرش به کف استخر خورده بود و دوتا از مهره های گردنش شکسته بودن.
این اتفاق باعث شد که اون برای همیشه از سینه به پایین فلج بشه. اون دیگه هرگز نمیتونست راه بره!
شادمانی ما همونقدره…
یه سال بعد، راشل فریدمن شده بود راشل چپمن، چون با یه مرد جدید ازدواج کرده بود.
تو سال ۲۰۱۳ تو یه جلسهی آنلاین پرسش و پاسخ تصمیم گرفت یه سری چیزا رو در مورد تجربه خودش به بقیه بگه.
با گفتن چالشهای جدیدی که تو شرایط جدیدش روبرو شده بود، گفتگو رو شروع کرد.
با محدودیتهای فیزیکیش پیدا کردن شغل، سخت شده بود. و کنار اومدن با درد عصبی این موضوع ناراحت کننده و خسته کننده بود.
اما اون یه چیزای عجیب غریبی هم گفت. مثلا وقتی ازش در مورد بد شدن اوضاع زندگیش پرسیدن، گفت: «خب قطعا یه سری چیزا عوض شدن، اما به هیچ وجه نمیتونم بگم این تغییر بد بود!»
یا مثلا وقتی ازش در مورد رابطهشون با همسرش پرسیدن گفت: «من فکر میکنم ما خیلی خوشبختیم! چون آسیب دیدگی من میتونست خیلی بدتر از این باشه!»
چطور میشه وقتی همه چی تو زندگی بهم ریخته شاد بود؟!
نکته ای که داستان راشل برامون آشکار کرد این بود که چطور مغز ما میتونه به اتفاقات شوکه کننده واکنش نشون بده و اینکه چه چیزی واقعا مارو خوشبخت میکنه.
حقیقت تکان دهنده در مورد خوشبختی
یه روانشناسی هست که تو دانشگاه هاروارد کار میکنه و اسمش دن گیلبرت هست.
کتاب معروف دن گیلبرت، Stumbling on Happiness هست. موضوع کتابش اینه که چقدر محاسبات ما میتونن در مورد پدیده هایی که مارو بدبخت یا خوشبخت میکنن اشتباه باشه.
یکی از نتایجی که محققانی مثل گیلبرت به دست آوردن اینه که شرایط حادی که نمیشه ازش فرار کرد، اغلب یه قسمتی از مغز رو تحریک میکنن که منجر به مثبت نگری و شادمانی میشه!
مثلا، تصور کنین که خونتون تو زلزله نابود شده، یا یه تصادف خیلی بدی کردین و پاهاتون رو از دست دادین.
وقتی از مردم در مورد تاثیر این اتفاقا میپرسیم، اونا میگن که شرایط خیلی وحشتناک میشه.
بعضیاشون میگن ترجیح میدن بمیرن اما اون روز رو نبینن که نتونن راه برن!
اما چیزی که محققا فهمیدن اینه که کسایی که تو زلزله خونه هاشون رو از دست میدن یا تو تصادفی چیزی پاهاشون رو از دست میدن یا فلج میشن، میزان شادمانیشون ۶ ماه بعد از اون اتفاق همونقدریه که قبل از اون اتفاق ها بود!
چنین چیزی چطور ممکنه؟
گیلبرت میگه ما یه سیستم ایمنی روانی هم داریم. و اتفاقای خیلی سهمگین زندگی باعث میشن این سیستم ایمنی روانیه فعال بشه.
سیستم ایمنی روانی باعث میشه مغزمون یه تصویر مثبت و امید بخشی از شرایطی که قابل فرار کردن نیست بهمون بده.
این دقیقا مخالف اون چیزیه که ما فکر میکنیم تو چنین شرایطی اتفاق میوفته.
مثلا ما فکر میکنیم اگه پاهامون رو از دست بدیم، همهی دنیا تموم میشه! اما دقیقا تو یه همچین شرایطیه که سیستم ایمنی روانی فعال میشه!
حالا جلوتر بهتر متوجه میشین…
این موضوع دقیقا برای چیزای مثبت هم صادقه. مثلا تصور کنین اگه یهو ۵۰ میلیارد تومن تو یه قرعه کشی برنده میشدین چی میشد…
خیلیا تصور میکنن یه همچین اتفاقی یه خوشبختی و شادی طولانی مدتی به زندگیشون وارد میکنه. اما تحقیقات دقیقا برعکس اینو ثابت کردن!
تو یه تحقیق خیلی معروف که تو دانشگاه نورثوست چاپ شد، کشف شد که درجهی خوشبختی افراد پاراپلژیک (فلج کامل پاها و تنه) و برندگان لاتاری، ۱ سال بعد از اون اتفاق باهم برابره!
درست خوندین. یعنی کسی که یه پول گنده ای یهو به دستش رسیده و کسی که یهو فلج شده، بعد از ۱ سال به یک اندازه احساس خوشبختی میکنن!
اینم منبعش: Journal of Personality and Social Psychology. 1978, Vol. 36, No. 8, 917-927.
نتیجه ای که این آزمایش بهش رسیده بارها و بارها مورد تایید قرار گرفته.
ما یه تمایل ذاتی داریم که تاثیر اتفاقایی که تو زندگیمون میوفتن رو زیادی بزرگ کنیم.
برخلاف چیزی که ما فکر میکنیم، واقعیت اینه که اتفاقای خیلی بزرگ مثبت و اتفاقای خیلی بزرگ منفی هیچ تاثیری روی خوشبختی (در بلند مدت) ما ندارن.
چطور شاد باشیم ؟ از این آزمایشا و تحقیقات چطور میتونیم استفاده کنیم؟
دو نکته اساسی هست که میتونیم از این موضوع یاد بگیریم و برای شادتر بودنمون استفاده کنیم:
اول اینکه ما تمایل داریم روی چیزایی تمرکز کنیم که عوض میشن، و چیزایی که عوض نمیشن رو از یاد میبریم.
مثلا وقتی روی پولدار شدن و برنده شدن تو قرعه کشی فکر میکنیم، ما به اون اتفاق و پولهایی که به دستمون میرسن فکر میکنیم.
اما در مورد ۹۹% چیزای دیگه ی زندگی که تغییر چندانی نمیکنن فکر نمیکنیم.
اگه به اندازه کافی نخوابیم هنوزم احساس منگی میکنیم. هنوزم مجبوریم ترافیک رو تحمل کنیم. اگه میخوایم تناسب اندام داشته باشیم، هنوزم باید ورزش کنیم. هنوزم باید خیلی از چیزای مسخره رو تحمل کنیم.
هنوزم وقتی یه عزیزی رو از دست میدیم درد میکشیم. هنوزم روی ایوون لم دادن و تماشای غروب لذت بخش خواهد بود.
ما تغییر رو تجسم میکنیم، اما چیزایی که ثابت میمونن رو از یاد میبریم و بهشون فکر نمیکنیم.
و دوم، یه اتفاق ناگوار یه چیز خاص رو درگیر میکنه یا از کار میندازه، نه کل وجودمون رو!
به زبون فیلسوف بزرگ اپیکتتوس: «فلج شدن یک مانع برای پاهاتون محسوب میشه، نه ارادهتون!»
ما تاثیر اتفاقای بد رو تو ذهنمون زیادی بزرگ میکنیم. به همون دلیل که به تغییرات مثبت هم تو ذهنمون زیادی ارزش میدیم.
ما تمرکز میکنیم روی اتفاقی که افتاده (مثل از دست دادن یه پا)، اما اتفاقا و تجربههای دیگهی زندگیمون رو کاملا از یاد میبریم!
شکرگزاری، تماشای فوتبال یا سریال، خوندن یه کتاب خوب، خوردن یه غذای خوشمزه.
همهی اینا تکه هایی از یه زندگی خوبن که شما میتونین با یک پا هم تجربهشون کنین.
موضوع حرکت کردن بهرحال خودشو نشون خواهد داد، اما تو حیطهی کوچیکی که براتون مقدور هست! همین الان اگه هر دو پاتون سالمه، چقدر ازشون استفاده میکنین؟!
چیزای خیلی خیلی زیادی هست که بهمون احساس خوشبختی میدن اما ما اغلب بهشون هیچ توجهی نمیکنیم.
اگه دنبال اطلاعات بیشتر تو این زمینه هستین، کتاب دن گیلبرت رو بخونین:
خب، هنوزم فکر میکنین که یه اتفاق خاصی باید بیوفته که زندگیتون رو متحول کنه؟! ;)
دیدگاهتان را بنویسید