از هیچ روشی نتیجه نمیگیری، مگر اینکه اینو یاد بگیری!
(برای شنیدن نسخه صوتی این متن، اینجا را کلیک کنید)
تاحالا شده یه چیزی یاد گرفته باشی، اما نتونستی انجامش بدی و ازش نتیجه بگیری؟
مثلا کتاب اثر مرکب یا عادت های اتمی رو خونده باشی اما زندگیت تفاوت خاصی نکرده باشه!
یا هزار تا مقاله و ویدیو در مورد ارتعاش و جذب و قدرت فکر دیدی، ولی هنوز اون ویلای لاکچری کنار دریا که تو حیاطش بی ام و اسپورتت پارک شده رو نداشته باشی؟
فکر میکنی چرا نتونستی به اینا برسی؟
تکنیک ها اشتباهن؟ تو لیاقتشو نداری؟ کلا سرنوشتت این نیست؟ یا چی؟
منم نمیدونم.
ولی یه چیزی هست… برا من خودِ جوابه! برا خیلیای دیگه هم همین جواب بوده. میخوام الان در مورد این موضوع حرف بزنم، به این امید که برا تو هم جواب باشه! و … به احتمال خیلی زیاد هست!
راز بزرگ!
از بین همه چیزایی که تو این چند سال اخیر یاد گرفتم، چیزی که همیشه به دردم خورده، اون چسبی که همه تکنیکا رو به هم چسبونده، اون چیزی که باعث شده واقعا نتیجه بگیرم؛ رفیق شدن با سختی هست!
یاد گرفتن این که چطور با شرایط سخت کنار بیایم. چطور از سختی فرار نکنیم.
شاید بگین آخه برا چی باید سختی بکشم مگه مرض دارم همه هر کاری میکنن که از سختی ها دور باشن دیگه تو میگی بیا سختی بکش؟ که چی بشه؟!
اگر بتونین این مهارت رو یاد بگیرین، میتونین همه چیو یاد بگیرین! میتونین به هر هدفی که میخواین برسین! حالا جلوتر کامل میگم چرا و چطوری…
اگه بتونیم با سختیا کنار بیایم، میتونیم دیگه تنبلی نکنیم، ورزش کردن رو شروع کنین، رژیم غذایی سالم تری داشته باشیم، یه زبون جدید یاد بگیریم، یه سفر پر هیجان تو دل طبیعت بریم، چیز های جدیدی کشف کنین، سخنرانی کنیم، و خیلی چیزای دیگه!
متاسفانه خیلیا، از سختی فرار میکنن. منظورم اینه که واقعا ازش فرار میکننا! همین که اولین نشونه سختی رو دیدن تا میتونن با سرعت ازش فرار میکنن.
اگه نظر منو بخواین، من میگم که این موضوع بزرگ ترین عامل شکست برای آدماس.
این دلیلیه که نمیتونین عادتتونو تغییر بدین. میدونین که، زندگی کلا عادت های ماس! زندگی همه یه روتینی داره. همه یه سری کارای تکراری رو هر روز انجام میدن. و همین کارای تکراری، زندگیشونو رسونده به جایی که هستن!
حالا اگه این کارای تکراری عوض بشن، زندگی هم در نتیجه انجام دادن کارهای متفاوت، عوض میشه!
برا همینه که تمام آدمای موفق به کار کردن روی عادت ها تاکید میکنن.
البته منظورم از موفق، کسایی هستن که شناخته شدن، یا دستاوردهای بزرگی دارن. (تعریف موفقیت برا هر کسی متفاوته دیگه.. اینطور نیس که یکی میلیاردر شده بگیم موفقه. نه! برا کسی که هدفش میلیاردر شدنه آره اون آدم موفقیه اما برا کسی که هدفش زندگی کردن تو یه روستای دور افتاده و بکره موفقیت یه تعریف دیگه داره.)
این شرایط رو تصور کن…
یه دقیقه به این فکر کنین:
خیلیا نمیتونن غذای خام گیاهخواری بخورن. چون مزشو دوست ندارن!
ببینین ما اینجا در مورد آزار روحی یا شکنجه صحبت نمیکنیما، در مورد مزه ای صحبت میکنیم که بهش عادت ندارن. خب؟
و بنابرین چیزی رو میخورن که قبلا خوردن و ازش خوششون اومده، که همون شیرینی و فست فود و چیزای سوخاری و گوشت و یه کیلو پنیر پیتزا و نمک و غیره ست.
فرار کردن از عمل ساده عادت کردن به چیزیه که مزه متفاوتی میده – که راستشو بخواین خیلی هم سخت نیست – باعث میشه آدما بیمار بشن و معمولا اضافه وزن داشته باشن!
سختی واقعا سخته، اما …
من این سختی و فرار کردن ازش و کلا این موضوع رو خوب درک میکنم. چون خودم تا چند سال پیش تو همین شرایط بودم!
بی نظم بودم، کارامو پشت گوش مینداختم، نمیتونستم چیزی رو شروع کنم، اگه شروع میکردم نمیتونستم تمومش کنم، و خیلی چیزای دیگه. چرا؟
چون کارهایی که سخت بودن رو دوست نداشتم! و در نتیجه زندگی ساختم که خیلی سخت بود!
بعد از اینکه همه چی سخت شد، تازه یاد گرفتم که یه ذره سختی چیز بدیم نیست، در واقع، با یخورده تمرین میشه چیزی که ما رو به خواستمون میرسونه!
وقتی اینو یاد گرفتم، دیگه تونستم هر چیزی رو تغییر بدم. تا قبل اون انگار که یه کشور دیگه با یه زبون دیگه بودم که هرچی زور میزدم هیچی نمیشد، و بعدش مثل این شد که زبون اون کشور رو یاد گرفته باشم! و دقیقا به خاطر همین مهارت الان این اعتماد به نفس رو دارم که میتونم به هر چیزی که میخوام تو یه بازه زمانی معقول برسم!
اگه بتونین به ترس از سختی تون مسلط شین، میتونین به همه چیز مسلط شین!!
این چیزیه که معمولا در موردش چیزی گفته نمیشه. همه جا میگن تجسم کن، ارتعاش بده، یا تلاش کن، هفته ای ۸۰ ساعت کار کن، مثل ایلون ماسک خودتو تیکه پاره کن، و روش های متعدد دیگه.
همه اینا درست. هم ارتعاش لازمه، هم تلاش! ولی
اگه از سختی فرار کنی، خب اصلا نمیتونی هیچ کدوم اینارو انجام بدی که! ناخودآگاه هی تنبلی میکنی. امروز و فردا میکنی. سرتو با هزار تا چیز دیگه گرم میکنی که از کار اصلیه فرار کنی!
ریشه اصلی تعلل کردن ترسه دیگه! ترس از سختی هم یکی از ترس های پنهان اما رایجه!
اگه به این ترس مسلط بشیم، با سختی راحت باشیم، دیگه چی میخواد جلودارمون باشه؟!
چندتا مثال ملموس
وقتی آدما استرس دارن چیکار میکنن؟ معمولا یا سیگار میکشن،یا پرخوری میکنن، یا اگه بتونن میرن خرید، یا خودشونو با الکل خفه میکنن، مواد میزنن و هر چیزی که باعث شه از سختی اون چیزی که استرس میاره خلاص شن رو انجام میدن. درسته؟
حالا، اگه یخورده عمیقتر استرس رو ببینیم، ریشه اصلیش یه ترس بی اساسه دیگه! ما در حالت عادی نمیایم استرس رو ریشه یابی کنیم که! اگه بررسیش کنیم یخورده تجزیه تحلیلش کنیم کم کم از بین میره!
چرا این کارو نمیکنیم؟ چون سخته!
سخت نیستا، احساس میکنیم که سخته. چون تاحالا انجامش ندادیم. سیگار کشیدن خیلی راحت تره. یا قرص خوردن. هم موجهه هم راحته. اما اینکه بشینی استرستو ریشه یابی کنی و بنویسی و در موردش فکر کنی و … سخته دیگه! هان؟
یا ورزش! من بعد دو سال بی تحرکی احساس کردم بدنم داره بیمار میشه و ترسیدم. تصمیم گرفتم ورزش کنم. ولی شروع ورزش بعد از دو سال بی تحرکی چه کار میکنه؟ باعث میشه احساس ناراحتی کنی. خیلی سخته! این میتونه قشنگ آزارت بده. ورزش کردن سخت میشه چون کاری نیست که بهش عادت دارین، و اون ته تهای وجودتون ترس دارین که اون کارو اشتباه انجام بدین یا تو باشگاه پیش حرفه ایا خنگ به نظر برسین.
و بنابرین بعد از یه مدت کوتاه دیگه ورزش رو رها میکنین. چون … هزار تا دلیل منطقی میتونی بیاری آره؟ چون وقت نشد، چون کرونا اوج گرفت، چون … ولی دلیلش یک چیزه! چون سخته.
در حالی که واقعا وحشتناک نیست که! در مورد یه درد خیلی شدید صحبت نمیکنیم که. موضوع یخورده سختیه. که معمولا درونیه!
سختی چیز بدی نیست. فقط چیزیه که بهش عادت نداریم!
و دقیقا به خاطر همین، ازش فرار میکنیم. ولی به قیمت اینه که نتونیم چیزی رو تغییر بدیم، بیمار بشیم، به خواسته هامون نرسیم، هیجان و ماجراجویی نداشته باشیم، بی پول باشیم، چیزی یاد نگیریم، و غیره.
خدایی ارزششو داره؟
سوال میلیون دلاری
سوالی که پیش میاد اینه که چطور میتونیم با سختی کنار بیایم؟ چی کار باید کرد؟
یه متنی خوندم از یه نویسنده به اسم دیگو پِرِز ، خیلی عالی بود. داخل پرانتز بگم ایشون یه پیج اینستاگرام هم داره به اسم یانگ پوئِبلو که واقعا ارزش فالو کردن داره. هر پستش چیزی بهت یاد میده.
گفتش که راه مسلط شدن به سختی اینه که خیلی ساده انجامش بدین.
شاید یخورده عجیب باشه ولی این طور نیست. اگه از سختی میترسین و انقدر شجاع هستین که سعی میکنین باهاش روبرو بشین، ولی میخواین با یک روش خیلی خسته کننده، اون سختی رو از بین ببرین، احتمالا منصرف میشین و شکست میخورین، و باز برمیگردین به حاشیه امنتون!
پس راهکار چیه؟
اینکه اونو تو قطعات کوچیک انجام بدین.
خب الان راهش رو کامل براتون میگم.
- اول یه چیزی رو انتخاب کنین که سخت نباشه. مثلا یه خوراک سالم جدید. مثل یه گونه جدید از کلم ها یا بادوم هندی خام یا کینوا. یا اگه کم تحرک هستین پیاده روی کنین یا آروم بدوین یا یه ورزش کششی ساده رو امتحان کنین.
- دوم، فقط یه ذره انجامش بدین. لازم نیست با ۳۰ دقیقه شروع کنین. فقط چند دقیقه انجام بدین. در حد یکی دو دقیقه! تو این مرحله هدف اینه که فقط شروع کنین!
- خب، اینجا یخورده از ناحیه امنتون خارج شین. وقتی تمایل دارین که پیاده روی رو تموم کنین، فقط یه ذره دیگه هم راه برین. دفعه دومی که خواستین تموم کنین، یه ذره هم راه برین. دفعه سوم که خواستین تموم کنین دیگه تمومش کنین. بنابرین قبل از اینکه بار سوم تمومش کنین؛ دو بار با وسوسه و ناراحتی روبرو میشین. این تعادل خوبیه، این باعث میشه که یه ذره به ناحیه امنتون فشار بیارین. فقط کمی فشار رو بیشتر کنین، زیاده روی نکنین! وگرنه خسته میشین و دفعه بعد اصلا شروع نمیکنین!
- یه مهارت خیلی مهم، وقتی سختیه اومد سراغتون، سختی رو ببینین. وقتی کمی ناراحت میشین به خودتون نگاه کنین – چه اتفاقی میوفته؟ شروع میکنین به غر زدن؟ بدنتون داغ میشه؟ دنبال دلیل منطقی میگردین که ولش کنین؟ چیکار میکنین؟ هرچی هست همونو ببینین و هیچ کاری نکنین. فقط تماشاش کنین!
اینو انجام بدین حال میکنین چقدر ساده حس بدتون از بین میره! حتما تستش کنین! - و در آخر، لبخند بزنین. این یک توصیه جفنگ نیستا! انقد همه جا الکی گفتن لبخند بزن لبخند بزن خیلیا مقاومت میکنن در برابرش، ولی واقعا چیز عجیبیه! اگه وقتایی که ناراحت هستین بتونین لبخند بزنین، یه مدت بعد تو شرایط بد فقط با لبخند زدن حالتون خوب میشه! نمیگم حس بدتونو دفن میکنین یا چنین چیزیا! واقعا حالتون خوب میشه. این یک تمرین خیلی مهمه!
خب پس شد ۵ قدم
اول یه کار ساده رو انتخاب کنین، دوم فقط شروعش کنین، سوم یه ذره از دایره راحتیتون بزنین بیرون، چهارم حس بدتون رو مشاهده کنین، و پنجم، لبخند بزنین.
اگه احساس میکنی خیلی راحته، ازت میخوام این تمرینو هر روز انجام بدی!
اوایل ممکنه کمی عجیب و شاید هم سخت باشه، ولی به زودی حاشیه امنتون بزرگتر میشه و راحت تر میشه.
اگه این روش رو یه مدت با نظم و دیسیپلین تمرین کنین، هر بار با انجام دادن کارای مختلف حاشیه امنتون بزرگتر میشه و سختی هارو هم دربر میگیره. و اون وقته که میتونین هر کاری رو انجام بدین!
چه اتفاقی خواهد افتاد؟
خب، وقتی تونستین از سختی ها فرار نکنین و بهش مسلط بشین، چه اتفاقی میوفته؟ اصلا ارزششو داره؟
بذارین براتون بگم چه تحول بزرگی تو زندگیتون به وجود میاد!
اگه به این موضوع مسلط بشین، میتونین به تمام چیزایی که الان میگم هم مسلط بشین!
- به تعویق انداختن کارها و تنبلی کردن. ما تعلل میکنیم تا با کارهای سخت روبرو نشیم، ولی وقتی از سختی فرار نکنین، از شروع کردن و تمام کردن هیچ کار دیگه ای هم فرار نخواهید کرد! همین یه مورد، یعنی تنبلی نکردن و پشت گوش ننداختن کارها، همین به تنهایی کیفیت زندگیتونو دگرگون میکنه!
- ورزش. ما ورزش نمیکنیم، چون راحت نیست! ولی اگه هر بار کمی حاشیه امنمون رو بیشتر کنیم با اون ۵ قدمی که گفتم، میتونیم با تکرار، ورزش رو به چیزی تبدیل کنیم که باهاش راحتیم. اصلا عاشقش بشیم!
- نوشتن. اگه تو کار تولید محتوا هستین و میخواین چیزی بنویسین ولی همیشه به تعویق میندازینش، به این دلیله که نوشتن یه چیز خوب واقعا سخته. چی راحت تره؟ کلیک کردن روی اینستاگرام یا چرخیدن توی اینترنت. با سختی نوشتن دوست بشین، و بیشتر از هر زمان دیگه خواهید نوشت!
- مدیتیشن. ما از سختی نشستن و کاری انجام ندادن و تمرکز کردن فرار میکنیم، ولی واقعا کار سختی نیست – فقط یه ذره سخته!
- زود تر بیدار شدن. زودتر بیدار شدن یعنی یه لحظه سختی کنده شدن از رخت خواب و یخورده خستگی. ولی چیز وحشتناکی نیست! هست؟
- یاد گرفتن یک زبان یا یک ساز. میخواین چیز جدیدی یاد بگیرین؟ این یعنی کاری رو انجام بدین که بهش عادت ندارین. لابد وقتشو ندارین دیگه.. : )) ما معمولا قبل اینکه به یه زبون یا ساز جدید مسلط بشیم ولش میکنیم، چون (همونطور که حدس زدین) مارو ناراحت میکنه. تلاش میکنیم هیچی نمیفهمیم تلاش میکنیم هیچی نمیفهمیم بعد دیگه ترجیح میدیم اصلا تلاش نکنیم! بذارین اون سختیه بمونه، خیلی طول نمیکشه که از یادگیری اینا کیف میکنین!
- بی نظمی. بی نظمی شکل دیگه ای از تعلله. ما وسایل رو سر جاشون مرتب نمیچینیم، چون در حال حاظر یخورده سخته! به جاش ترجیح میدیم تو اینستا یا یوتیوب بچرخیم. کاری که سخت نیست!
- رمان خوندن. ما معمولا از کتاب خوندن فرار میکنیم، چون به سمت چیز راحت تری کشیده میشیم (مثل فیلم دیدن). اگه بتونیم بشینیم و کتاب رو باز کنیم، اینطوری میتونیم کتابای بیشتری بخونیم!
- ماجراجویی ها جدید. خیلیا میچسبن به جاهایی که بهش عادت دارن و اونجا راحتن. که معنیش اینه که چیزای جدیدی که ممکنه کمی سخت باشه رو از دست میدن. حتی خیلی از آدما وقتی به سفر میرن ترجیح میدن تا همون غذا هارو بخورن یا همون مکان های قبلی رو ببینن تا اینکه چیزای جدید و منحصر به فردی رو تجربه کنن. سختی ای که اینجا جلوی مارو میگیره چیه؟ سختی مواجه شدن با ناشناخته! همون خارج شدن از حاشیه امنمون!
جمع بندی
میبینین؟
فرار کردن از سختی واقعا زندگی رو نابود میکنه! و پذیرفتن سختی و روبرو شدن باهاش چیزیه که راه رو باز میکنه واقعا. درواقع راه باز هست، جرات قدم گذاشتن تو راه رو بهمون میده!
اگه این مهارت رو خوب یاد نگیرین، نمیتونین تو هیچ چیزی بهترین نتیجه رو بگیرین. نه ارتعاش به دردتون میخوره، نه تجسم خلاق، نه توصیه های گری وی، نه روش زندگی ایلان ماسک، نه دوره ای که توش شرکت کردین، و غیره. چرا؟ چون برا همه ی اینا لازمه که با سختی هایی مواجه بشین.
لازمه که سختی تموم کردن کار رو به جون بخرین. لازمه که هر روز صبح همون کار رو دوباره شروع کنین. سختی شروع کردن رو به جون بخرین.
ولی وقتی با سختی اوکی شدین، اون وقت همه ی اینا به دردتون میخورن!
این موضوع برا من یکی از مهم ترین چیزایی بود که یاد گرفتم. البته باید بگم من استاد این کار نیستم. اصلا. همین الانم در حال تمرینم. هنوزم خیلی چیزا برام سختن و ناخودآگاه ازشون فرار میکنم.
ولی الان، تفاوتی که با قبل کردم، اینه که به محض اینکه میفهمم فرار کردم، مثل پریدن تو آب یخ، بدون فکر کردن میرم و باهاش روبرو میشم. یا شکست میخورم یا موفق میشم. هر دو حالت بهتر از اینه که هیچ کاری نکنم و منفعل باشم.
این اون درس سختیه که همه مون بلاخره یه جوری باید یاد بگیریم.
و این دقیقا همون چیزیه که ازش فرار میکنیم و ترجیح میدیم دنبال روش های فست فودی بریم و کلمون رو با چیزای انگیزشی پر کنیم و هیچ وقتم هیچ کاری نکنیم!
امیدوارم که خوب بهش فکر کنین. و تو کار بعدی ای که انجام میدین، این ۵ قدم رو تست کنین!
دمتون گرم.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
8 Comments
Join the discussion and tell us your opinion.
مثللل همیشه تاثیر گذار(: در مورد عادت گفتی..شنیدم اگه یه کاریو هر روووز انجام بدی حتی یه مدت کم اون عادت میشه ولی خوب شروعش سخته…و تو میگی فقط استارتشو بزنیم در حین سختی و خودش اوکی میشه؟اگه هروز تمرین اواز کار کنم هر روز انگلیسی بخونم هر روز ورزش کنم نتیجه میگیرم نه؟ ولی یچیزی اگه یهو سر یه اتفاقی ولش کردم چی؟ خوب همه اون تاثیراتش و اون عادت از بین میره دیگه نمیره؟؟
نه دیگه! اگه ول کنی، دوباره باید تمرکز کنی روی شروع کردن! و شروع کنی.
اگه دو سه روز ول کنی اتفاقی نمیوفته، اما اگه دو سه هفته ول کنی آره دیگه نتیجه زحماتت از بین میره.
عادت ساختن برا همینه دیگه! تلاش میکنیم یه عادتی درست کنیم که دیگه کاری که انجام میدیم رو با کمترین زحمت هر روز انجام بدیم!
مثللل همیشه تاثیر گذار(: در مورد عادت گفتی..شنیدم اگه یه کاریو هر روووز انجام بدی حتی یه مدت کم اون عادت میشه ولی خوب شروعش سخته…و تو میگی فقط استارتشو بزنیم در حین سختی و خودش اوکی میشه؟اگه هروز تمرین اواز کار کنم هر روز انگلیسی بخونم هر روز ورزش کنم نتیجه میگیرم نه؟ ولی یچیزی اگه یهو سر یه اتفاقی ولش کردم چی؟ خوب همه اون تاثیراتش و اون عادت از بین میره دیگه نمیره؟؟
خیلی عالی بود واقعا لذت بودم ممنونم ازت که انقدر خوب نوشتی
این دومین پست هست که از شما خوندم بسیار عالی، حرف های تازه و راه اصلی همین هست. بازم ممنونم بابت پست های عالیتون میرم برا خوندن مابقی پست هاتون
خیلی خوب بود👌☘🌱
خیلی خفن بود مررررررررررسی اقای بالغی
فوق العاده الهی بترکید از خوشی بغضم گرفت…