موفقیت چقدر طول میکشد : موفقیت چگونه بدست می آید
اگر صاحب کسب و کار هستی یا در زمینه ای فعالیت می کنی، احتمالا سوالی که ذهنت را بیشتر درگیر میکند این است که موفقیت چقدر طول میکشد ؟ چقدر باید صبر کنم تا موفق شوم؟
کسانی که در اهدافشان به موفقیت دست پیدا کرده اند تا چه اندازه متفاوت از دیگران عمل کرده اند؟
اینها موضوعاتی بود که جان هایس، استاد دانشگاه ملون کارنج در رشته ی روانشناسی شناختی، در پی یافتنش بود.
درطول دهه ها، هایس در حال بررسی نقش عواملی چون تلاش، تمرین، علم و آگاهی در میان برترین افراد بود. او با استعدادترین افرادی که خالق آثاری بودند – مانند موتزارت و پیکاسو – را مورد مطالعه قرار میداد تا دریابد که چه مدت طول کشیده است تا آنها در حرفه شان به سطح جهانی برسند.
علاوه بر این، انتخابها و تصمیمات آنها را نیز مورد بررسی قرار داد تا علت موفقیت آنها را کشف کند.
اجازه دهید کمی درباره ی یافته های هایس در مورد این افراد موفق جهانی صحبت کنیم. و مهمتر از همه، بگوییم که شما چگونه میتوانید این دیدگاه ها را برای رسیدن به اهدافتان در بهترین حالت ممکن بکار گیرید!
موفقیت چقدر طول میکشد : رقم جادویی که جان هایس – استاد روانشناسی شناختی – کشف کرد
هایس تحقیقاتش را با بررسی چند تن از آهنگسازان برجسته آغاز کرد. او هزاران قطعه موسیقی که در بین سالهای ۱۶۸۵ تا ۱۹۰۰ ساخته شده بودند را مورد بررسی قرار داد. پرسش مهمی که تحقیقش را پیش می برد این بود که، چه مدت طول میکشد که فردی علاقه مند به موسیقی بتواند به رتبه ی جهانی دست پیدا کند.
هایس فهرستی از ۵۰۰ قطعه ی موسیقی تهیه کرد که این قطعات بارها توسط سمفونی های مختلف در سراسر دنیا نواخته شده بودند وشاهکار به حساب می آمدند. این ۵۰۰ قطعه ی معروف در مجموع توسط ۷۶ آهنگساز خلق شده بودند.
سپس، هایس بازه ی زمانی را تعیین کرد تا بداند در آن مدت این آهنگسازان چقدر زمان برای حرفه شان صرف میکردند تا اینکه بالاخره قطعه ای معروف خلق میشد. آنچه او بدان رسید این بود که واقعا برای خلق هر شاهکاری ۱۰ سال زمان صرف شده است. (از بین آن ۵۰۰ قطعه تنها ۳ مورد استثنا وجود داشت که برای ساختنش ۸ یا ۹ سال زمان صرف شده بود)
هیچکس به تنهایی نمی توانست بدون اینکه یک دهه به تمرین و ممارست بگذراند، اثری باورنکردنی خلق کند. حتی فرد نابغه ای چون موتزارت هم برای خلق اثری که به شهرت برسد ۱۰ سال زمان صرف کرده بود .
پروفسور هایس این دوران سخت کوشی را با عنوان ۱۰ سال صبوری به رسمیت شناخت.
در مطالعات بعدی، هایس الگوهای مشابهی در میان نقاشان و شاعران معروف مشاهده کرد. بعدها این یافته ها توسط تحقیقات پروفسور اندرس اریکسون مورد تآیید قرار گرفتند. که او هم در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده بود که باید ۱۰۰۰۰ ساعت زمان صرف کنیم تا اینکه در حرفه مان به مهارت برسیم. ( این نظریه بعدها توسط مالکوم گلدول به شهرت رسید )
با این وجود، همانطور که محققانی همچون هایس و اریکسون در این موضوع عمیقتر شده بودند، دریافتند که زمان تنها بخشی از این معادله است و تنها ۱۰ سال یا ۱۰۰۰۰ ساعت وقت صرف کردن در کاری نمیتواند ضامن موفقیت باشد!
علت موفقیت افراد موفق
برای دانستن این موضوع که دقیقا چه چیزی برای رسیدن به موفقیت و بهترین شدن در زمینه ای لازم است، بهتر است ببینیم که بهترین افراد چگونه کار می کردند.
عادتهای تمرین کوبی برایانت – یکی از سوپراستارهای بسکتبال – یکی از بهترین نمونه ها برای بررسی است.
چگونه کوبی برایانت به یکی از بهترین ها تبدیل شد؟
کوبی برایانت یکی از موفقترین بازیکنان بسکتبال در زمان خودش بود. در ۵ بازی بسکتبال برنده شده بود و ۲ مدال طلای المپیک کسب کرده بود. برایانت توانسته بود زمینی برای بازی به ارزش ۲۰۰ میلیون دلار فراهم کند.
در سال ۲۰۱۲ ، برایانت به عنوان یکی از اعضای تیم ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. در طی این دوران، یکی از مربیان ورزشکار تیم ایالات متحده آمریکا، فردی به نام رابرت با برایانت تمرین میکرد تا او را برای بازیهای المپیک آماده کند. در داستان زیر که قبلا در مجله ای بنام ردیت چاپ شده بود، رابرت اولین تجربه اش را با برایانت شرح می دهد، و یکی از دلایلی که این سوپر استار بسیار موفق شد را فاش می کند.
از طرف رابرت، مربی تیم ایالات متحده آمریکا:
پیش از ورود تیم برای شرکت در مسابقات لندن، برای کمک و آماده سازی تیم ایالات متحده آمریکا به لاس وگاس دعوت شده بودم. پیش از این من فرصت کار کردن با بازیکنانی چون کارملو آنتونی و دواین وید را داشته ام اما این اولین ارتباطم با کوبی بود.
شب قبل از اولین رقابت، در ساعت ۳:۳۰ صبح فیلم ” کازابلانکا” را برای اولین بار تماشا میکردم.
چند دقیقه بعد، در رختخوابم در حال خواب رفتن بودم که تلفنم زنگ زد. کوبی بود، دستپاچه گوشی را برداشتم.
” هی، اوه، راب امیدوارم بد موقع تماس نگرفته باشم و مزاحم نشده باشم ؟”
” اوه نه چه خبر کوب؟”
” فقط خوشحال میشم اگر برای تمرینات آماده سازی کمکم کنی همین ”
نگاهی به ساعتم انداختم ساعت ۴:۱۵ صبح بود .
بله حتما ، چند دقیقه ی دیگر تو را در سالن میبینم .
حدود ۲۰ دقیقه طول کشید تا لباس پوشیدم و از هتل خارج شدم. زمانی که به اولین طبقه ی سالن تمرینات اصلی رسیدم و درب را باز کردم کوبی را دیدم. تنها بود. خیس از عرق شده بود گویی که همین الان از شنا برگشته باشد. ساعت هنوز ۵ صبح نشده بود.
به مدت یک ساعت و ۱۵ دقیقه به تمرینات آماده سازی مشغول شدیم. سپس وارد اتاق وزنه برداری شدیم. جایی که ۴۵ دقیقه ی بعد را در آنجا به تمرینات مقاومتی بسیار زیادی گذراند. پس از آن از هم جدا شدیم و او به طبقه تمرینات برای بازی برگشت و من خیلی خسته به هتل برگشتم. باور کردنی نبود.
باید ساعت ۱۱ صبح مجددا به همان اتاق تمرین برمی گشتم.
خیلی خواب آلود و کسل و کمی دچار کمخوابی از خواب بیدار شدم ( به لطف کوب! ). یک نان شیرینی خوردم و به سمت اتاق تمرین راه افتادم.
این قسمت اول پیش رو را به خوبی بیاد دارم. همه ی اعضای تیم ایالات متحده آمریکا آنجا حضور داشتند. لبرون در حال صحبت با کارملو و مربی کارزیزوسوکی سعی میکرد موضوعی را برای کوین دورانت توضیح بدهد. در قسمت سمت راست سالن کوبی تنهایی با خودش در حال تمرین و پرتاب کردن بود .
به سمتش رفتم، آهسته به پشتش زدم و گفتم: ” آفرین برای تمرینات امروز صبح ”
” اوه آره من واقعا قدردانت هستم ”
” خب چه ساعتی تمام شد ؟”
” چه چیزی تمام شد ؟”
” ضربه ها را بالا بزن. چه ساعتی سالن را ترک کردی؟”
” اوه، همین الان، ۸۰۰ تا پرتاب کردم برا همین، همین الان سالن را ترک کردم”
تصور کنید همانطور که در مسیر خانه باشید، کوبی برایانت حدود ساعت ۴:۳۰ صبح تمریناتش را شروع کرده، تا ساعت ۶ صبح با سرعت دویده، از ساعت ۶ تا ۷ با وزنه ها کارکرده، و در نهایت ۸۰۰ بار از ساعت ۷ تا ۱۱ صبح پرتاب توپ انجام داده است.
واضح است که کوبی از همه ی ۱۰۰۰۰ ساعتش نهایت استفاده را کرده است؛ اما بخش دیگری از داستانش وجود دارد که بسیار مهمتر است!
چگونه از زمان درست استفاده کنیم
کوبی فقط درحال نقش بازی کردن و یا تمرین کردن های بیشمار نیست بلکه او تمریناتش را هدفمند انجام می دهد.
کوبی یک هدف مشخص در تمرینش داشت: ۸۰۰ پرش و پرتاب توپ. او عمدا تمرکزش را بر روی افزایش مهارتش بر روی پرتاب توپ به داخل سبد می گذاشت. زمانی که او برای انجام اینکار اختصاص میداد فراتر از تصور بود. به نظر ساده می آید اما با کارهایی که ما هر روز انجام می دهیم خیلی متفاوت است.
هر وقت مردم درباره ی سخت کار کردن صحبت میکنند، آنها مقدار زمانی که کار کرده اند را به عنوان مدرکی که نشان دهنده ی سخت کوشی آنها باشد بیان می کنند (برای مثال، این هفته من ۸۰ ساعت کار کردم! ) زمان زیادی برای کار صرف کردن ممکن است شما را خسته کند، اما به سادگی باید گفت که زیاد کار کردن (حتی ۱۰۰۰۰ ساعت بیشتر از زمانی که حرفه ات ایجاب میکند) به تنهایی باعث نمی شود که شما یک فرد موفق درجه یک شوید.
اگر هنوز برایتان سوال است که موفقیت چقدر طول میکشد
باید بدانید که زیاد کار کردن اصلا با تمرینهای هدفمند قابل مقایسه نیست. اغلب افرادی که تصور دارند که سخت کار می کنند، صرفا مهارتشان برای سر کارشان ماندن را افزایش می دهند نه مهارتشان در به انجام رساندن کارهای ضروری!
برای اینکه این مثال در زمینه ی بسکتبال را پیش ببریم، بیایید نقل قولی را در زمینه ی تمرینات هدفمند بخوانیم …
فعالیت دو بازیکن بسکتبال را تصور کنید که در مدت یک ساعت آزادانه در حال تمرین هستند. بازیکن اول ۲۰۰ ضربه را پرتاب می کند و بازیکن دوم ۵۰ ضربه. بازیکن دوم مجددا پرتابها را تکرار میکند، با آسودگی خاطر دریبل میزند و چندین بار وقت استراحت درنظر می گیرد و با دوستانش به صحبت میپردازد.
بازیکن اول همبازی ای دارد که پس از هر پرتاب رکورد توپهای پرتاب شده را ثبت میکند. اگر پرتابها به هدف نمی خوردند همبازی اش نگاه میکرد تا بفهمد که آیا پرتابها کوتاه، بلند، راست یا چپ بوده است و پرتاب کننده هر ۱۰ دقیقه نتایج را مرور میکند، تا مطمئن شوند که از زمان تمرینشان بهترین استفاده را کرده باشند.
با این فرض که زمان تمرینات روزمره شان برابر است و در ابتدا مهارتی یکسان دارند، به نظر شما پس از ۱۰۰ ساعت تمرین کدامیک پرتاب کننده ی بهتری خواهد بود؟!
– آبری دانیل
هر دو بازیکن در مثال ذکر شده میتوانند ادعا کنند که یک مقدار تمرین داشته اند، اما فقط یک نفر از آنها واقعا تمرین کرده است. چون تمرینش هدفمند بوده!
محققین می گویند که هر فرد موفقی در هر حرفه ای متعهد به انجام تمرینات هدفمند است.
بهترین هنرمندان، موسیقیدانها، ورزشکاران و صاحبان کسب و کارهای موفق فقط مدت زمان زیادی کار نکرده اند، آنها برای موضوع خاصی مدت زمان مشخصی تلاش کرده اند و نتیجه کارهایشان را اندازه گیری کرده اند. بطور مثال استراتژی جری سینفلد این است: «زنجیر را پاره نکن» و این به این معناست که تمرینی هدفمند در انجام مهارتش در جوک نوشتن دارد و بدون وقفه از کل زمان تمرینش استفاده می کند.
چگونه در کارمان بهترین باشیم
موتزارت به عنوان نابغه ی نابغه ها مشهور شد و او ۱۰ سال به سختی تلاش کرد تا معروفترین اثرش خلق شد. شما را نمیدانم اما برای من این موضوع بسیار الهام بخش است.
من استعداد ذاتی کوبی برایانت و یا استعداد ناب موتزارت را ندارم اما مشتاق هستم تا این ۱۰ سال صبوری را تجربه کنم. من به مدت چند سال در حال نوشتن بودم و اکنون مدتیست که مشغول نوشتن میباشم، اما این را به عنوان آغاز پروژه ی ۳۰ ساله ام میدانم. و چون در این مورد خوب پیش میروم، بدون اینکه به این فکر کنم که موفقیت چقدر طول میکشد ، میتوانم با ثباتی محکم، استوار و بدون تزلزل به موفقیتم اطمینان داشته باشم.
شما هم می توانید مسیری مشابه به سمت کار، هدف و رویایتان را طی کنید. با ادغام این دو نظریه: ۱۰ سال صبوری و تمرکز بر روی تمرین هدفمند می توانید از تعداد قابل توجهی از مردم سبقت بگیرید!
در قالب روزانه ممکن است این موضوع بزرگ و مهم جلوه نکند. و البته این خوب است چراکه باعث می شود احساس شکست کنید! هر موضوعی که حس مبارزه و نا امیدی را ایجاد کند باعث پیشرفت و رشد مهارت ها می شود!
جمله معروف را که شنیده اید؟ شکست پلی است برای پیروزی !
رازی که در آخر باید بدانید این است: اختصاص دادن فقط «یک ساعت» تمرکز در هر روز و انجام تمرینات هدفمند به صورت پیوسته، می تواند نتایج غیر قابل باوری را در بلند مدت حاصل کند.
درنهایت
اگر هنوز از خود می پرسید که موفقیت چقدر طول میکشد
سوالاتی که بهتر است از خودتان بپرسید اینها هستند:
آیا در حال حاضر بر روی ۱۰ سال صبوری تمرکز می کنید؟
آیا بر روی رشد مهارتهایتان تمرکز و برنامه ی دقیقی دارید؟
و آیا کنترل زمانتان را در دست دارید و به بهترین اتفاقات امیدوار هستید؟!
نویسنده: جیمز کلییر – نویسنده کتاب عادتهای اتمی
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
واقعا مقاله ی پربار و آموزنده ای بود امیدوارم شاهد موفقیت روزافزون پروژه ی هزارسرو باشیم
فوق العاده بود منم رفتم تا برنامه ریزی ده ساله و هدفمند داشته باشم هزارسرو همین الانشمدرجه یکه
عالیه! خوشحالم مطالب به دردت میخورن :)
عالی و تاثیرگذار،ممنون از هزارسرو که باعث شد با کنترل دقیق و تمرکز بیشتر روی اهدافم پیش برم
مقاله ی بسیار الهام بخشی بود واقعا عالی
خسته نباشید خیلی مقاله خوبی بود خدا قوت
بخاطر علاقه ای که به رشته بسکتبال دارم از قبل کوبی برایانت رو میشناختم ولی دلیل موفقیتش رو نمی دونستم (استفاده درست از زمان و تمرین هدفمند)
عالی بود