چرا نمیتوانم کارهایم را به پایان برسانم ؟ نیروی مقاومت درونی

احتمالا الان براتون سواله که نیروی مقاومت درونی چی هست؟!

بذارین کمی در موردش صحبت کنیم…

رازی وجود دارد که نویسندگان واقعی آنرا می دانند و نویسندگان تازه کار از آن بی خبرند. و آن راز این است:

سختی کار به نوشتن مربوط نیست.

سخت ترین قسمت این فرآیند، نشستن و شروع به نوشتن کردن است.

آنچه ما را از نشستن و شروع به کار کردن باز می دارد، نیروی مقاومت درونی است!

– استیو پرسفیلد

 

تقریبا همه ما دوتا زندگی داریم. یه زندگی اونیه که داریم میکنیم، و یه زندگی، زندگی نکرده‌ایه که درونمون هست.

نیروی مقاومت از میون این دوتا زندگی بوجود میاد.

تاحالا شده یه دمبلی حلقه کمری طنابی چیزی بخرین و بیارین خونه، اما بعد یه مدت کوتاه بندازینش یه گوشه بمونه خاک بخوره؟

شده رژیم غذایی بگیرین و بشکنینش؟

تمرین یوگا یا مدیتیشن شروع کردین که بعد رهاش کنین؟

شده از یه ایده ای خوشتون بیاد و بگین همکاری میکنین اما بعد یه مدت کوتاه ولش کنین؟

تاحالا خواستین یه مادر، پدر، دکتر، حامی ضعیفها و فقرا، یا کلا تو یه چیزی قهرمان بشین؟

برای نجات زمین بجنگین، حافظ محیط زیست باشین، بخواین که صلح جهانی بوجود بیارین؟

آیا شاعری هستین که شعر نمیگه؟ نقاشی هستین که نقاشی نمیکشه؟

بیزنسمنی هستین که پول در نمیاره؟

اگه یکی از اینارو درک کنین، یعنی میفهمین که نیروی مقاومت درونی چیه!

بدترین رنج بشر

این نیروی مقاومت درونی مسموم ترین نیروی روی زمینه. بیشتر از فقر و بیماری و اختلالات جنسی باعث بدبختی بشر میشه.

تسلیم این نیرو شدن روح رو از شکل میندازه. نمیذاره رشد کنیم. و ما رو از اونچه که هستیم و بخاطرش به دنیا اومدیم کوچیکتر و ناتوانتر میکنه.

اگه به خدا اعتقاد دارین (که من دارم) باید بپذیریم که یکی از شیاطین همین نیروی مقاومت یا مقاومت درونیه! چون این ما رو از دستیابی به زندگی ای که خداوند برامون در نظر گرفته و به هر کدوم از ما استعداد منحصر به فردی داده، باز میداره.

نویسنده با استعدادش مینویسه، نقاش با استعدادش نقاشی میکشه، هر کسی هر چیزی که خلق میکنه از همین مرکز مقدس تو درونش بوجود میاره.

همونقدر که اشتیاق روح برای نشون دادن خودش قوی هست، نیروهای بازدارنده ای که روح رو نشونه رفتن هم قوی هستن.

نیروی مقاومت درونی خیلی سریعتر از گلوله شلیک میشه، خیلی قویتر از هواپیمای باریه، و ترکش از مواد مخدر هم سخت تره.

اگه این نیرو مارو زمین زده، تنها نیستیم. میلیونها زن و مرد قبل از ما هم به خاک افتادن. و بدترین نکته اینه که حتی نمیدونیم که چی از کجا بهمون ضربه میزنه!

شوک بزرگ زندگی

حتما داستانهایی با این مفهوم شنیدین که یه زنی سرطان میگیره و دکترا میگن ۶ ماه بیشتر زنده نمی‌مونه.

این زن همه زندگیشو ول میکنه و میره مناطق فقیر نشین و از آدمای ناتوان و بیمار مراقبت میکنه. ( یا تو موارد دیگه باستان شناسی میکنه یا راه هنر رو پیش میگیره .. )

همه فکر میکنن اون دیوونه شده، اما خودش در طول زندگیش هرگز انقدر خوشحال نبوده و نکته جالب اینکه سرطانش هم بهبود پیدا میکنه.

کدوم راه درسته؟

آیا حتما باید مرگ رو تو دو قدمیمون احساس کنیم که از جامون بلند شیم و با این نیروی مقاومت درونی مبارزه کنیم؟

آیا نیروی مقاومت باید زندگیمون رو فلج بکنه که متوجهش بشیم؟

چند نفر از ما معتاد الکل یا مواد شدیم؟ دچار تومور یا روان پریشی شدیم؟ تسلیم داروهای مسکن شدیم، صب تا شب غیبت میکنیم، بی وقفه با تلفن حرف میزنیم؟

فقط برای اینکه کاری که قلب و درونمون بهمون میگه رو انجام ندیم..

نیروی مقاومت ما رو شکست میده.

اگه فردا صبح همه‌ی آدمای سرگشته بوسیله یه نیروی جادویی به خودشون بیان و بتونن برن دنبال رویاهاشون، همه ی روانشناسا بیکار میشن، زندون ها خالی میشن، صنعت دخانیات و الکل فرو میپاشه، و حتی شرکتای تولید هله هوله، جراحی های زیبایی، شرکتای دارو سازی، بیمارستانها و کل حرفه پزشکی از بین میره.

خشونت خانوادگی، اعتیاد، چاقی، سردردهای میگرنی، جنون سرعت و چیزای اینجوری هم کلا از بین میرن.

ندای قلبت را بشنو

همین الان صدای آرومی تو قلبت داره برات آوازی میخونه که ده هزار بار هم تا الان خونده.

تو رو به راهی دعوت میکنه که فقط و فقط مال توئه. خودت ازش آگاهی و نیازی نیست کسی بیاد برات بگه.

هیتلر میخواست هنرمند بشه. تو ۱۸ سالگی ارثیه ش رو گرفت، و برای تحصیل و زندگی به وین رفت. برای ثبت نام تو آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه معماری اقدام کرد!

میدونین نیروی مقاومت درونی چقدر قویه؟

انقدر که برای هیتلر شروع جنگ جهانی دوم آسونتر از روبرو شدن با یه بوم چارگوش سفید بود!

به این موضوع فکر کنین…